یکسالونیم بعد تو سالار تشنه لب
زینب به آب لب نزده یار تشنه لب
السلام علیک آقا جان!
ایشالله دیگه غم نبینی. مصیبت جدّ غریبت رو تسلیت میگم.
آقا جان دلم خیلی گرفته . میخوام برات درد دل کنم. کجا میتونم ببینمت.
کجا می تونم باهات حرف بزنم.کجا میتونم صدات و بشنوم. کجا میتونم گوشه عبات رو به تبرّک ببوسم.
آقا جان خیلی وقته هوای توبه به سرم زده ولی ...
ولی بلد نیستم چیجوری توبه کنم.
همش فکر میکنم تو یه بیابون لم یزرع تنهای تنها هستم. همش فکر میکنم دیگه دوسم نداری.
همش فکر میکنم به گرد پای جون -غلام سیاه ابیعبدالله- هم نمیرسم. معلومه نمیرسم
راستی تو کربلای عصر خودم جا دارم یا نه؟
از اونایی هستم که حسینم رو تو مدینه رها میکنم، یا تو مکّه یا تا کربلا میام و بعد پا به فرار میذارم یا ...
یا سر روی دامنت میذارم و جون میدم.
نمیدونم کجام کیم برا چی دارم زندگی میکنم ، اما میدونم اگه تو بیای همه این سوالها جواب پیدا میکنه.
مادرم گفتهبود نامه هایی که برات مینویسم رو تو رودخونه رها کنم تا به دستت برسه؛
ولی من نامم رو اینجا برات نوشتم . به جاش همه این حرفا رو کنار رودخونه چشمم برات نوشتم.
دیگه همه جا رو خیس بارون میبینم . آقا جون آقا جون آقا جون
با یه امید برات نامه نوشتم یه سری به این بیچاره گنهکار بزن
قبول دارم خیلی آلودهام اما هرچی باشه هنوز که هنوزه شمایی که مونس تنهایی منی
دیگر نگویمت ز کرم دست من بگیر
عمری گرفتهای تو، مبادا رها کنی